کاش زودتر این فاز های تو در تویی که خ میگه بگذره. من با خودِ پذیرشها مشکل دارم و نمیتونم بپذیرمش. منتها چاره‌ای جز پذیرش نیست. پذیرش پذیرش بپذیرش پذیر پذیر پذیر پذیرفتم.

 

+ نوبت شلوارهای وصله‌دارِ رسول پرویزی‌ه‌. مدت‌ها پیش کتاب صوتی‌ش رو خریده بودم. کتاب مجموعه‌ی ۲۰ تا داستان جنوبی هست که بعضی از اونا تجربه‌های نویسنده‌ هستن. در واقع بیانِ درد و تلخی به زبان طنز. احتمالا داستانِ "قصه‌ی عینکم" از کتاب درسی و شیرینی‌ اون نوشته یادتون هست‌.این داستان یکی از اون ۲۰ داستان‌ه. راوی مهدی پاکدل‌ه. که خب خیلی سوسوعه. تو ذهنم جمله ها رو با صدای وی تکرار می‌کنم و دلم می‌خواد می‌تونستم بهش بگم که پیِ قضیه رو بگیره و راوی قصه‌ها بشه‌‌. قصه‌های کتاب های صوتی یا حتی رادیو. چرا هیچ‌وقت نگفتم؟ شایدم گفتم و یادم نیست‌. کاش منم این استعداد رو داشتم.

++ داستان غم‌انگیز امشب شاگرد مامانه که پدر مادرش طلاق‌ گرفتن و مادر تو یکی از شهر های شمالی ساکن‌ه. دختر کوچیک خانواده پیش مادر بزرگ میشه و پسر خانواده پیش پدر. پدرِ نه چندان نرمال. میگه هر وقت میره شمال پیش مادرش و برمی‌گرده مدت‌ها طول می‌کشه به زندگی عادی برگرده. کاش می‌تونستیم اون پدر رو قانع کنیم که گاهی دوست داشتن در رها کردن‌ه. چون دوستش دارم رهاش می‌کنم بره جایی که خوشحال تره. پیش کسایی که پیششون خوشحال‌تره. این به آزادگی نزدیک‌تره‌. که بذاره بره پیش مادرش‌ و آسوده بزرگ شه. درد. درد. درد.‌‌‌

+++ اون مدت واقعا فکر می‌کردم اگه اینجا شغل مناسب نباشه چی؟ اگه اینجا خوشحال نباشه چی؟ و واقعا جوابم این بود که اگه بخواد بره از اینجا من پایه‌م. جای دیگه‌ای از زندگیم خودم رو انقدر آزاده سراغ ندارم. که کاش بودم‌. که کاش باشم. که سعی می‌کنم باشم.

مثل یه باد طوفانی...

همون داستانِ "کونوا احراراً فی دُنیاکُم"

واقعا درست و غلط وجود نداره؟!

رو ,پیش ,کاش ,درد ,اون ,کتاب ,اگه اینجا ,که کاش ,خانواده پیش ,درد درد ,یکی از

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

download اخبار لوله vistasazen اوستامعمار مصنوعات چوبي و سنگي link-telegram assemble نرم افزار حسابداري دانلود مقاله اسلات تنبل